غزل شمارۀ 196
1. آخر به من آن مغ بچه هم کیش برآمد
2. وان کافر بیگانه به من خویش برآمد
3. نیش سیهم گرچه نمود آن صف مژگان
4. نوشین نگهی از عقب نیش برآمد
5. چشمش ز کمان خانۀ ابرو به من انداخت
6. هر تیر که چالاکتر از کیش برآمد
7. اقبال دو گیتی به کلاه نمدی بود
8. دیهیم شه از خانۀ درویش برآمد
9. کامی که به شمشیر و سنان دیر برآید
10. از دیدۀ خونین و دل ریش برآمد
11. بر خلق نگردید گران هرکه درین بزم
12. پس از همه رفت و ز همه پیش برآمد
13. دیدیم ز سر تا قدمش حسن و شمایل
14. لیک از همه خوبیش وفا بیش برآمد
15. دادیم به جان منصب هم رازی جانان
16. دل نیز دو روی و غرض اندیش برآمد
17. سامان نشد از سعی خرد کارِ نظیری
18. دیوانه شد و از خود و از خویش برآمد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده