غزل شمارۀ 222
1. رشحه ای از حسن جانان ریختند
2. بر جهان از عشق طوفان ریختند
3. زان همه طوفان که برانگیخت عشق
4. جرعه ای در جام انسان ریختند
5. از قضا آن جرعه چون آمد به جوش
6. هر طرف در قالبی جان ریختند
7. از خمار و مستی آن نور پاک
8. دُرد کفر و صاف ایمان ریختند
9. رشح نوری شد هویدا هر کجا
10. پرتوی بر شرط ایمان ریختند
11. هر طرف رنگی به گل بسرشته شد
12. قالب گبر و مسلمان ریختند
13. شهوتی انگیختند از مغز و پی
14. پیکری از آب حیوان ریختند
15. تیز کردند و از آن آلوده زهر
16. سوزشی بر زخم پنهان ریختند
17. آب کردند از دل ما پاره ای
18. دانۀ یاقوت رمّان ریختند
19. لالۀ حمرا و لعل آبدار
20. کوه را در جیب و دامان ریختند
21. عکسی از داغ درون برداشتند
22. بر چمن گل های الوان ریختند
23. این همه گل های سبز و سرخ و زرد
24. از دم ما بر گلستان ریختند
25. جوهری از قول شورانگیز ما
26. عندلیبان را بر الحان ریختند
27. غنچۀ دل زان نوای جان خراش
28. پاره پاره در گریبان ریختند
29. رنگ هر نقشی کز آن انگیخت طبع
30. چینیان بر قصر و ایوان ریختند
31. داغ هر سودا کزان افروخت عشق
32. مصریان بر بیت احزان ریختند
33. نگهتی برخواست زین سودا به مصر
34. به قميص ماه کنعان ریختند
35. اصل این فرع از یمن شد عطر بیز
36. بر نبی از فیض رحمان ریختند
37. مایه ای می ماند باقی زین عبير
38. بر نظیری در خراسان ریختند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده