غزل شمارۀ 230
1. دیده ام نیم نگاهی که به دیدن نرسد
2. صف آهوش به دنباله کشیدن نرسد
3. سوی وحشت زدگان بس به سیاست نگرد
4. کار بسمل ز نگاهش به طپیدن نرسد
5. هیچ گه ذوق کلامش به رگ جان نخلد
6. که ز رگ تا به رگم شهد چشیدن نرسد
7. طرّه بر باد فشان، عشوه به گلزار فروش
8. در چمن سرو چمانش به چمیدن نرسد
9. رام خاطر شود امّا به اشارت برمد
10. دست صیاد به صیدش به رسیدن نرسد
11. با رخ هوش شکارش چه کمین و چه کمند
12. فکر نخجیر ز شوقش به رمیدن نرسد
13. ندهد جلوۀ عارض که تماشایی را
14. کار حیرت به کف دست بریدن نرسد
15. کرد لخت جگر شور کزک مستان را
16. کش به سیب ذقن آسیب گزیدن نرسد
17. خضر توفيق به او راهبرم شد ورنه
18. کس به سرچشمۀ حیوان به دویدن نرسد
19. جذب اقبال، عروجم به مقامی بخشید
20. که به بال و پر جبریل پریدن نرسد
21. اگر از چاه به این جاه برآید یوسف
22. ملک از گرمی سودا به خریدن نرسد
23. هوش از گوش شود محو نظیری ترسم
24. کوش کاین لذّت دیدن به شنیدن نرسد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده