غزل شمارۀ 26
1. غبار از دل به مژگان روبم و بینم نشانش را
2. به آب دیده شویم خاک و جویم آستانش را
3. ز مستی های شوق آن بلبل شوریده احوالم
4. که نشناسد اگر صد بار بیند آشیانش را
5. اثر می کرد گاهی ناله ام، از بس که نالیدم
6. کنون از نالۀ من خواب آید پاسبانش را
7. همه در عشق او از رشک با من دشمن جانند
8. که با من مهربان سازد دل نامهربانش را
9. مرا زین عشق شور انگیز درد رشک خواهد کُشت
10. که هر کس بر سر هر کوی خواند داستانش را
11. سئوالِ بوسه ای کردم از آن لب رخ گزید از قهر
12. ضیافت کرد ابرامم به شیرینی لبانش را
13. نظیری قاتلی دارد که آمرزیده می گردد
14. سگان از کوی او گر بگذرانند استخوانش را
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده