غزل شمارۀ 261
1. هر سر شاخ درین باغ هوایی دارد
2. هر گلی رنگی و هر مرغ نوایی دارد
3. یک شکر کام امیدم همه شیرین کرده ست
4. نزد خود هر مگسی فرّ همایی دارد
5. برهمن هم ز در بتکده محروم نشد
6. در هر خانه زنی خانه خدایی دارد
7. حسن هر جلوه که از جای دلت را ببرد
8. از پِیَش گر بروی راه به جایی دارد
9. نیست در حلقۀ مستان ز من آلوده تری
10. اهل هر سلسله انگشت نمایی دارد
11. تا ز فرودس وصالش به فراق افتادم
12. هرکه بر من گذرد طعن خطایی دارد
13. به فسون دهنش بار اقامت مگشا
14. كان سر چشمه عجب زهر گیایی دارد
15. تا نماید به غلط مهره فلک می بازد
16. گرچه خصلی ننهد ذوق دغایی دارد
17. حذر از شهرت خونریز کسی باید کرد
18. که اگر کشته شود نوحه سرایی دارد
19. به من آن کن که سزاوار جمال تو بود
20. شمع در سوزش پروانه سزایی دارد
21. غم مخور الفت معشوق نظیری باقیست
22. زان که هر ذرّه به خورشید بقایی دارد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده