غزل شمارۀ 264
1. بر خوان ما نمک به ملاحت نشد لذيذ
2. صد بار تا نسوخت جراحت نشد لذيذ
3. هر کس به می نداد ردای تكلّفی
4. در کام او شراب اباحت نشد لذيذ
5. در بحر و بر بجز الم تلخ و شور نیست
6. جز بر امید سود سیاحت نشد لذيذ
7. تاجر به عشق خانه به دریا شناور است
8. محنت جز از تصوّر راحت نشد لذيذ
9. رخسار خوب را به وفا قدر و قیمت است
10. بی میوه بوستان به مساحت نشد لذيذ
11. تا صبحدم نزد نمکی بر جراحتم
12. با آن كمال حسن و صباحت نشد لذيذ
13. لذّت ورق ز کلک نظیری گرفته است
14. در نامه ها سخن به فصاحت نشد لذيذ
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده