غزل شمارۀ 263
1. به صدق هرکه سوی کعبه ناقه راهی کرد
2. نشان پاش به هر گام قبله گاهی کرد
3. کبود روی از آن شد بنفشه در گلشن
4. که با کلالۀ جعد تو کج کلاهی کرد
5. ز چین زلف نسیمی نزد به موج عذار
6. سفينه مردم چشم مرا تباهی کرد
7. نشان کو کبم اخترشناس بد می یافت
8. مشاطه خال تو را کند و پر سياهی کرد
9. کسی چو خال ز حُسن تو کامیاب نشد
10. مقیم کنج لبت گشت و پادشاهی کرد
11. دلم ملاطفه یی از لب تو داشت امید
12. هزار قاصد موزون به نکته راهی کرد
13. من از ملامت مردم به عشق آزادم
14. ز سوی من رخ تو خوب عذرخواهی کرد
15. سجل به پاکی حسن تو صبح صادق داد
16. که آفتاب و مهش ثبت بر گواهی کرد
17. دل از تو آب خورد کاروان مصری را
18. که عارض و ذقنت يوسفىّ و چاهی کرد
19. تبارک الله از آیینۀ شمایل تو
20. که در مطالعۀ صورت الهی کرد
21. عبادت سحری را مکن نظیری کم
22. که هرچه کرد دعاهای صبحگاهی کرد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده