غزل شمارۀ 329
1. داشتم از درد جدایی خروش
2. دل چو تو را یافت زبان شد خموش
3. غم نخورم غایب من حاضر است
4. مژدۀ دل می رسد از لب به گوش
5. گر نرسد بوی تو هر صبحدم
6. تا سحر حشر نیایم به هوش
7. هرکه هوای تو به جنّت برد
8. ساعد حورا شودش بار دوش
9. گر به قدح زهر هلاهل کنند
10. شهد شود چون تو بگویی بنوش
11. لعل تو افکند دلم را ز چشم
12. کعبه به جامی نخرد می فروش
13. از اثر گریۀ چون لعل ما
14. خون به دل سنگ درآید به جوش
15. بر نگه غیر سپندی بسوز
16. یا به رخ خویش نقابی بپوش
17. عشق ز پندار و گمان برترست
18. تا رمقی هست نظیری بكوش
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده