غزل شمارۀ 330
1. غیرتم بانگ زد که: دور او باش
2. عشقم آهسته گفت: باش و مباش
3. غمزه درباخت خوش، کزین نااهل
4. گردد اسرارهای پنهان فاش
5. از پس پرده سر برون آورد
6. یار لولی وش حریف تراش
7. غنج و نازش ز راه چشمم داد
8. داروی بیهُشی به عقل معاش
9. عقل و فهم و خرد به یغما برد
10. رُفت پاکیزه خانه را فرّاش
11. مفلسم کرد و در عتاب آمد
12. چه کند آفتاب با خفّاش
13. شاهد شه شناس شحنه فریب
14. درنگنجد به پهلوی قلّاش
15. آه و واحسرتا برآوردم
16. گفت بنشین و پر گلو مخراش
17. می نهی لب به عیش بر لب ما
18. چون گلت پخته می شود در داش
19. گفتمش: این درنگ و مهلت چیست
20. تا چه بر گل نویسدم نقّاش
21. گفت: رو هرچه آرزو داری
22. تا به مردن به فکر آن می باش
23. ره برگشتنم نظیری نیست
24. به کجا می روم، بدانم کاش
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده