غزل شمارۀ 344
1. کی بود شفقت دل سوی اسیران کشدش
2. ناله ای کارکند تا در زندان کشدش
3. سایه بر حسن گل و سرو چمن نندازد
4. بو که نالیدن مرغان به گلستان کشدش
5. چشم ما رفت و سیه خانه سوی صحرا زد
6. بخت سازد که غزالی به بیابان کشدش م
7. می ما دید و مسلمانی ما نپسندید
8. زین می ار گبر چشد دل سوی ایمان کشدش
9. مست از خانۀ ما رفت برون می ترسم
10. شحنه ای دررسد و جانب سلطان کشدش
11. کوکبی را که ره مقصد ما گم سازد
12. صبح خندان به در آید به گریبان کشدش
13. کسری از منزل ما دربدران گر گذرد
14. نقشی از خون دل و دیده بر ایوان کشدش
15. دل ما از لب او آب خورد می شاید
16. به سر زلف گر از چاه زنخدان کشدش
17. بس کز آن روی به حسرت نظرم برگردد
18. طفل اشکم دود و گوشۀ دامان کشدش
19. بی رخت در ظلماتست نظیری خواهم
20. خضر خطّ تو سوی چشمۀ حیوان کشدش
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده