غزل شمارۀ 356
1. به بوی می دو سه ژوليدۀ مرقّع پوش
2. میان دیر خرابات آمدیم به هوش
3. چو رطل می به دهان قنينه دوخته چشم
4. چو شیشه پنبه به وعظ سبو کشیده به گوش
5. ز هرچه فایده ای دیده بهره ور گشته
6. نهاده بر سخن راست گوش پند نیوش
7. به چرب و خشک رباب و چغانه در سازش
8. به خام و پختۀ پیمانه و سبو در جوش
9. همیشه کام به نور حضور در دامن
10. همیشه یار ز حسن خیال در آغوش
11. سروده با بت و مطرب چو با فرشته سحاب
12. چمیده با دف و ساغر چو با ستاره سروش
13. ز بس حرارت افکار سینه کورۀ نار
14. ز بس حلاوت گفتار کام چشمۀ نوش
15. به دوستی در دکّان حیله دربسته
16. نه مکر و حیله خر از هم نه کبر و عشوه فروش
17. چو روز چند برین عیش و انبساط گذشت
18. یکی ز زمرۀ ما در میانه شد خاموش
19. زدیم بانگ چو دیدیم خفته بر طرفی
20. ز مستی می سرشار زندگی مدهوش
21. پی بریدن پیوند جان ز جانانش
22. به سینه جان ز شکنج بر آمدن به خروش
23. به حارسان بدن در مقام قطع وداع
24. همان نگار نهانی نهاده رو بر روش
25. به عزم آن که گذارد مقام برگردد
26. سر از دریچۀ نطق و دماغ و دیده و گوش
27. روان به وحدت حسنش شهادت آوردیم
28. نمود روی ز برقع نگار برقع پوش
29. حقیقت آن که چو عارف به حق شود و اصل
30. به وجد خرقه چو پروانه افکند از دوش
31. جمال ذات حقیقی برآید از پرده
32. به پختگی چو رسد می فرونشیند جوش گ
33. گمان مدار که این کالبد شود باطل
34. دمد به جای قد و زلف سرو و مرزنگوش
35. به سعی اگر چه کسی ره به کنه او نبرد
36. زعمر تا نفسی هست در تلاش بکوش
37. دکان چون و چرا بسته از درون و برون
38. به فضل عام دمادم به مهر نوشانوش
39. نظر به صورت ظاهر مکن نظیری را
40. يقين شناس که حق را بشر بود روپوش
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده