غزل شمارۀ 362
1. نه خانقاه نشین می شویم و نی مرتاض
2. که می فروش کریم است و جام می فیّاض
3. جز این ادیب نگوید به ما که چون طفلان
4. روان کنید سواد و سیه کنید بیاض
5. درازی شب ما گو به هردم افزون شو
6. بریده دست که زلف تو را کند مقراض
7. به خانه ای که عیادت علاج بیمار است
8. کم از دوای طبیبان نمی شود امراض
9. نه بو به سنبل آهش نه رنگ با گل اشک
10. دلی که جلوۀ حوری نباشدش به ریاض
11. دهن ز خنده رسد تا به گوش مستان را
12. در آن صباح که مخمور می کند اعراض
13. سخن بگوی که در طبع می کند تأثیر
14. چو خالص است نظیری حکایت از اغراض
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده