غزل شمارۀ 374
1. اگر تو نشنوی از ناله های زار چه حظ
2. وگر تو ننگری از چشم اشگبار چه حظ
3. درآ به مشرب روحانیان و واصل شو
4. معاشران تو مستان تو هوشیار چه حظ
5. به چشم ما در و دیوار بوستان مستند
6. تو را که باده نمی نوشی، از بهار چه حظ
7. نمک به سینۀ مجروح چاشنی بخشد
8. اگر غمی ندهندت ز غمگسار چه حظ
9. کلید قفل همه گنج ها به ما دادند
10. به دست ما چو ندادند اختیار چه حظ
11. گرم به پهلوی ساقی به بزم بنشانند
12. مرا که بی خود و مستم ز اعتبار چه حظ
13. ز عمر آن چه گرامی تر است در سفَر ست
14. مرا که دل به غریبی است از دیار چه حظ
15. به لاف هم تک برق و براق می تازم
16. برون نمی رودم مرکب از غبار چه حظ
17. هزار ذوق نظیری به درد نومیدیست
18. فریب وعده نباشد ز انتظار چه حظ
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده