غزل شمارۀ 40
1. دلا گداز که آیینه کرده سنگ تو را
2. کدام صیقل ابرو زدوده زنگ تو را
3. تو کعبه در دل ما کافران چه می جویی
4. گر آزری نتراشیده است سنگ تو را
5. کسی شکاری عشق تو را چه می داند
6. نشانه دیگر و زخمی دگر خدنگ تو را
7. از خار خار محبّت دل تو را چه خبر
8. که گل به جیب نگنجد قبای تنگ تو را
9. به هرکسی نظر از شیوۀ دگر داری
10. کسی درست نفهمیده ریو و رنگ تو را
11. به نغمۀ دگرم زنده ساز ای مطرب
12. چه معجزست که در پرده نیست چنگ تو را
13. تو حرف تلخ فروشیّ و من شکر نوشم
14. که چاشنیّ هزار آشتی است جنگ تو را
15. تو از نسیم نظیری به شور می آیی
16. چو گل نهان نتوان کرد بوی و رنگ تو را
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده