غزل شمارۀ 420
1. بسیار نظره کردم در گرم و سرد عالم
2. چشمی نشد بمالم از دود و گردِ عالم
3. عزم رحيل دارم از شهربند دنیا
4. صوم وصال گیرم از آب خوردِ عالم
5. بر خاک رهگذارم افلاک پایمالم
6. خلوت نشین شهرم صحرانوردِ عالم
7. رخ می کنم به ناخن، لب می گزم به دندان
8. با خویش در نبردم، غالب نبردِ عالم
9. از حسن آن پری وش، تا یافتم نشانی
10. دیوانه دوست گشتم، ویرانه گَردِ عالم
11. خشمی همه تبسّم، تلخی همه حلاوت
12. در نیش نوش جان ها، در خار، وَردِ عالم
13. ریزان ز من ثمرها، الوان ز من چمن ها
14. رنگی نه همچو بادم، از سرخ و زرد عالم
15. نابود هست و بودم، پندار در نمودم
16. چون نقطۀ زیادم، از نقش نردِ عالم
17. نو بالغان این عهد، زن مشربند یکسر
18. مردانگی مجویید، از هیچ مردِ عالم
19. زین خاکدان برستیم، وز اختران گذشتیم
20. ماییم صبح ثانی، خورشید فردِ عالم
21. صبح از کف نظیری رطل گران کشیدیم
22. بر طبع شد گوارا، اندوه و دردِ عالم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده