غزل شمارۀ 427
1. در دشمن زنم و دوستی اظهار کنم
2. دست دل گیرم و دریوزۀ دیدار کنم
3. نالۀ نغمه سرایان چمن بی اثر است
4. روشی وام ز مرغان گرفتار کنم
5. رشته را این صنمان حبل متین می سازند
6. تارم از سبحه برآرید که زنّار کنم
7. دلم از زمزمۀ طرف چمن نگشاید
8. گوش بر قهقهۀ دامن کُهسار کنم
9. ترسم از رشک در میکده ها دربندند
10. گر از آن شیشه که می خورده ام اقرار کنم ن
11. نیست با خشک و تر بیشۀ من کوتاهی
12. چوب هر نخل که مسند نشود دار کنم
13. میگساران همه خفتند و نظیری در شور
14. داروی بی هشیی نیست که در کار کنم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده