غزل شمارۀ 471
1. منه به رنگ جهان دل، دی و بهاران بین
2. وداع حسن گل و نالۀ هزاران بین
3. بنفشه خسته و نرگس به خواب و گل در کوچ
4. وفای همسفران اتّفاق یاران بین
5. ز پارۀ جگر خلق خاک آکنده ست
6. ز چاک سینۀ گل داغ گل عذاران بین
7. بجورخانۀ دل ها خراب ساخته اند
8. نظر به ملک ندارند شهریاران بین
9. رسیده اند ز اوج سپهر بر لب بام
10. چو ماه کاسته حسن کلاه داران بین
11. جوان و پیر به میدان دو اسبه تاخته اند
12. نبُرده گوی سعادت کسی، سواران بین
13. زمین مجوی ز بهر سکون که مردارست
14. نشسته بر سر هر کوی جیفه خواران بین
15. درین مسافرت آزاده ای نخواهی دید
16. طریق اهل فنا گیر و رستگاران بین
17. از آب دیده نظیری گلِ وفا روید
18. در آن چمن که منم فیضِ ابر و باران بین
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده