غزل شمارۀ 486
1. سبو بیار و پر از آب زندگانی کن
2. ز جامِ می طلبِ عمر جاودانی کن
3. نگفت جم به فریدون جزین که جور مکن
4. جهان ز تست دگر هرچه می توانی کن
5. نشاط طبع حکیمان علاج بیمارست
6. غم شکسته دلان دار و شادمانی کن
7. ز سالخورده مکش سر که هست کارآموز
8. شراب کهنه به چنگ آور و جوانی کن
9. شب از قرابه شنیدم که با قدح می گفت
10. چو ماه باش و به خورشید هم قرانی کن
11. تھی ز خویش شوی پر ز مهر سازندت
12. نظر به کاس مه و دور آسمانی کن
13. پدر به شکّر و مادر به شیر پرو ردت
14. به هر دو شیر و شکر باش و کامرانی کن
15. سبیل حق شود عالم سبیل خودگردان
16. طفيل شاه شو و پادشه نشانی کن
17. چو نام فرّخ خود باش در طریق سلیم
18. دگر چو نظم نظیری جهان ستانی کن
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده