نظیری نیشابوری_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 508

1. آنی که به جان ناز تو را حور کشیده

2. خورشید به چشم از رخ تو نور کشیده

3. گیسوی تو ببریده کمند از دم افعی

4. مژگان تو نیش از تن زنبور کشیده

5. آن رخ که خویش می چکد از زلفِ بناگوش

6. گویی عرق از عنبر و کافور کشیده

7. از معنی فهم و دهن تنگ تو ادراک

8. یک نکته بیان کرده سخن دور کشیده

9. بی دُردتر از شیرۀ جان ساخته صد بار

10. خمّار که این شیرۀ انگور کشیده

11. کوی تو کنون وعده گه منتظران است

12. دیریست که موسى قدم از طور کشیده

13. محروم ز دلجوییِ آن چشم سیاهم

14. مژگان تو بر گردِ نگه سور کشیده

15. بسیار شد اندوه و عنا کی بود آخر

16. بینیم به صبح این شب دیجور کشیده

17. ایّوب مگر چارۀ رنجوری ما را

18. داند که ازین علّت ناسور کشیده

19. آسوده جز از گوشۀ ویرانه نگردد

20. دیوانه که آزار ز معمور کشیده

21. افغان که به منزل نرساندیم ز مستی

22. باری که دو چندان کمر مور کشیده

23. دل خستن و فریاد نظیری ز درونست

24. رنجور نفس از دل رنجور کشیده


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد
* که تاب من به جهان طره فلانی داد
شعر کامل
حافظ
* دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد
* که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست
شعر کامل
حافظ
* دوستان گویند سعدی خیمه بر گلزار زن
* من گلی را دوست می‌دارم که در گلزار نیست
شعر کامل
سعدی