غزل شمارۀ 522
1. ازین مجلس نمی خیزد دمی کاحیا کند گوشی
2. پیاله چشم بگشاید صراحی واکند گوشی
3. گران شد حسن شمع از بذله سنجان مطربی خواهم
4. که از تحریر گلبانگ غزل گویا کند گوشی
5. اگر می در خروش آید دم مطرب به جوش آید
6. سر معنی طلب با صد زیان سودا کند گوشی
7. طنین بال مور از لهجۀ داود یاد آرد
8. درین پرده مگس بر نغمۀ عنقا کند گوشی
9. مرا صد شرح غم بر روی هم افتاد و او خود را
10. به تمکین نکته ای پرسد، به استغنا کند گوشی
11. کسی ذوق از مقامات هزار ما تواند کرد
12. که از هر عضو همچون شاخ گل پیدا کند گوشی
13. ضمیر پر گهر دارم قرین ابر نیسانی
14. سخن را مستمع خواهم که چون دریا کند گوشی
15. زلیخایی بباید تا حديث عشق و سودا را
16. از سر معجر براندازد به رغبت واکند گوشی
17. در بیت الحزن يعقوب بندد گر بشیر آید
18. پریشان گرددش خاطر که بر هرجا کند گوشی
19. درین مجلس که کس نام و سلام کس نمی گیرد
20. نیازی عرضه خواهم کرد اگر پروا کند گوشی
21. نظیری کیست؟ مسکینی به اهل فقر هم صحبت
22. نه پیش جم بَرَد عرضی، نه بر دارا کند گوشی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده