غزل شمارۀ 526
1. چه باید مرد را، طبع بلند و مشرب نابی
2. نگارین چهره ای، مجموعۀ خوبی زهر بابی
3. سکندر در سراغ آب حیوان باخت شوکت را
4. خوشا درویشی و خلوت، لب نان و دم آبی
5. به از نظّارۀ چتر جم است و طوق افریدون
6. نظر بازی به سرو خانگی در پیش مهتابی
7. به صد ناخن زدن بر رشتۀ عود جگر ارزد
8. گزیدن از سرانگشت خضابی کرده عنّابی
9. به کام هم چو طوطی شکّر از کنج دهن کردن
10. چو کبکان دری در بال هم اندختن تابی
11. شب امن و حضور قلب و ذوق وصل و شعر تر
12. نمی گردد به گردِ چشم شاهد بين من خوابی
13. مدار کشتی فکرم به گوش دامن افتاده
14. که می ترسم ز طوفان ذقن افتد به گردابی
15. نبینم چاره زان شست دو تا و چشمۀ نوشین
16. به جز در باختن مانند ماهی جان به قلّابی
17. حديث صفحۀ رخسار یار و طاق ابرو چند
18. نظیری جزو اورادی گزین و کنج محرابی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده