غزل شمارۀ 527
1. عقلم وداع عصمت کرد از تنگ شرابی
2. عشقم نگاه دارد از مستی و خرابی
3. دردی کش مغان را شرم از من است تا کی
4. موی سفید سازم از لای می خضابی
5. عمر سبک عنانم کی می شود مقیّد
6. دستم به رعشه آورد جام از گران رکابی
7. می خوارگی و مستی زان روی پیشه کردم
8. تا رو دهد به یارم در حرف بی حجابی
9. چون پشّه بر سر خم می جوشد از حواسم
10. در انزوای فکرم خور می کند ذبابی
11. گر پرتو درونم عکس افکند به بیرون
12. هر ذرّه ای ز خاکم خیزد به آفتابی
13. مورم ولیک دارم قصد شکار عنقا
14. گنجشگ بسته بالم امّا کنم عقابی
15. سامان عمر خواهد پیش کسی نباید
16. بختی به این تغافل کاری به این شتابی
17. قادر نشد نظیری بر شاخ وصل دستم
18. کز باغ بخت چینم گل های انتخابی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده