غزل شمارۀ 83
1. به حرف اهل غرض قرب و بعد ما بندست
2. دل شکستۀ ما را هزار پیوندست
3. از آن دمم که به حیرت فکنده دیدن او
4. نگه به گوشۀ چشمم هنوز در بندست
5. نگه دلير نشد تا مژه به پیش آمد
6. حجاب اگر پر کاهست، کوه الوندست
7. دو چشم ساکن بیت الحزن به من گرید
8. که من اسیر به معشوقم او به فرزندست
9. درازدستی حُسنِ که گل به جیبم ریخت؟
10. که تا به دامنم از جیب در شکر خندست
11. به کینه جوییی افلاک عشق می بازیم
12. که هرکه دشمن ما شد به دوست مانندست
13. نه عیب تُست که بیگانه وار می گذری
14. کسی که زود گسل نیست دیرپیوندست
15. بیا که از می پارینه تلخ کام تریم
16. اگر تو زهرچکانی به کام ما قندست
17. همه ترانۀ آفاق را ز بر داریم
18. به گوشم آن چه نمی گردد آشنا، پندست
19. نظیری از تو به جان کندن است لب بگشا
20. به این قدر که بگویی بمیر خرسندست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده