غزل شمارۀ 98
1. گشت دوزخ شرری زآتش سودایش ریخت
2. شد قیامت قدری فتنه ز بالایش ریخت
3. هرکه را زلف جوی مشک به پیمانه فکند
4. خنده مشتی نمک سوده به صهبایش ریخت
5. حسن در پرده نهان بود که نقد دو جهان
6. عشق از کیسه به دل گرمیِ سودایش ریخت
7. کام از آن یافت زلیخا که چو یوسف را دید
8. اوّل اسباب تعلّق همه در پایش ریخت
9. از پی تربیتم خضر دهد آب حیات
10. عشق تا بر گل من تخم تمنّایش ریخت
11. سرمه در چشم بلا غمزۀ بی باکش کرد
12. باده در کام حیا نرگس شهلایش ریخت
13. نخل پیوند تو هرچند نظیری برکند
14. هر نفس تخم نوی عشق تو بر جایش ریخت
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده