عبید زاکانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 100

1. افتاده بازم در سر هوائی

2. دل باز دارد میل بجائی

3. او شهریاری من خاکساری

4. او پادشاهی من بینوائی

5. بالا بلندی گیسو کمندی

6. سلطان حسنی فرمانروائی

7. ابروکمانی نازک میانی

8. نامهربانی شنگی دغائی

9. زین دلنوازی زین سرفرازی

10. زین جو فروشی گندم نمائی

11. بی او نبخشد خورشید نوری

12. بی او ندارد عالم صفائی

13. هرجا که لعلش در خنده آید

14. شکر ندارد آنجا بهائی

15. هر لحظه دارد دل با خیالش

16. خوش گفتگوئی خوش ماجرائی

17. گوئی بیابم جائی طبیبی

18. باشد که سازم دل را دوائی

19. دارد شکایت هرکس ز دشمن

20. ما را شکایت از آشنائی

21. چشم عبید ار سیرش ببیند

22. دیگر نبیند چشمش بلائی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شب عاشقان بی‌دل چه شبی دراز باشد
* تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد
شعر کامل
سعدی
* ز فکر تفرقه بازآی تا شوی مجموع
* به حکم آن که چو شد اهرمن سروش آمد
شعر کامل
حافظ
* عقل بیچارست در زندان عشق
* چون مسلمانی به دست کافری
شعر کامل
سعدی