اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 10

1. در چرخ کن چو عیسی زین جا رخ طلب را

2. و آنجا درست گردان پیوند ابن و اب را

3. گویا شود پیاپی با دل مسیح جانت

4. چون مریم ار ببندی روزی دو کام و لب را

5. با چشم تو چو گردی رطل‌اللسان به یادش

6. از چوب خشک برخود ریزان کنی رطب را

7. خواهی که جاودانت باشد تصرف اینجا

8. از خویشتن جدا دار این شهوت و غضب را

9. داری دلی چو کعبه و ز جهل و از ضلالت

10. در کعبه می‌گذاری بوجهل و بولهب را

11. ای تن، چو دل به خوبان دادی و من نگفتم

12. بر ماهتاب خواهی افکند این قصب را

13. دل رای حقه بازی زد بر دهان تنگش

14. ما عرضه بر که داریم این عشق بوالعجب را؟

15. گفتم: مگر به پایان آید شب فراقش

16. در شهر عاشقان خود پایان نبود شب را

17. ای اوحدی، چو رویش دیدی بلا همی‌کش

18. چون انگبین تو خوردی تاوان نبود تب را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* حافظ آب رخ خود بر در هر سفله مریز
* حاجت آن به که بر قاضی حاجات بریم
شعر کامل
حافظ
* بید مجنونیم برگ ما زبان خامشی است
* گل بچین از برگ ما، احوال بار ما مپرس
شعر کامل
صائب تبریزی
* نفس سوخته لاله خطی آورده است
* از دل خاک، که آرام در آنجا هم نیست
شعر کامل
صائب تبریزی