اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 138

1. مگر پیر سجاده حالی نداشت؟

2. کزین خلق و کثرت ملالی نداشت؟

3. ازین دام نام و ازین چاه جاه

4. به بالا نیامد، که بالی نداشت

5. به آخر بداند خداوند لاف

6. که: در سر بغیر از خیالی نداشت

7. چه گویی که: صوفی نخوردست می؟

8. که از بیم مردم مجالی نداشت

9. خوشا! وقت آزادهٔ فارغی

10. که با کس جواب و سؤالی نداشت

11. شکم بنده حال دهن بستگان

12. چه داند؟ چو این روزه سالی نداشت

13. ز درد جدایی چه نالد کسی؟

14. که با نازنینی وصالی نداشت

15. کمال خود آن کو ز صورت شناخت

16. بر اهل معنی کمالی نداشت

17. دلی یافت خط نجات از بلا

18. که بر چهره زین رنگ خالی نداشت

19. درین ملک مردی نشد پای بند

20. که چون اوحدی ملک و مالی نداشت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آسوده گر از سنگ شد، از ارّه جدا نیست
* نخلی که درین باغ، ثمر هیچ ندارد
شعر کامل
حزین لاهیجی
* بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
* کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
شعر کامل
سعدی
* به آزادی توانگر شو که در ایام بی برگی
* همین سرو و صنوبر سبز در گلزار می ماند
شعر کامل
صائب تبریزی