غزل شمارهٔ 147
1. دلم بر آتش هجران کباب کرد و برفت
2. تنم به درد جدایی خراب کرد و برفت
3. مرا به وصل خود آهسته وعدهای میداد
4. ولی چه سود؟ که ناگه شتاب کرد و برفت
5. بتی که دامن وصلش به چنگم آمده بود
6. ز هجر نالهٔ من چون رباب کرد و برفت
7. دو چشم او چه خطاها که داشت اندر سر!
8. چو دید قامتش آنرا صواب کرد و برفت
9. در آرزوی نگاری گداختم چو نبات
10. که شکرش نمکم بر کباب کرد و برفت
11. در آب و آتشم از هجر آنکه بیرخ خویش
12. دلم پر آتش و چشمم پر آب کرد و برفت
13. چو اوحدی ز رخش بوسه خواستم بیزر
14. لبش مرا به خموشی به خواب کرد و برفت
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده