اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 152

1. از پیش دیده رفتی و نقش از نظر نرفت

2. جان را خیال روی تو از دل به در نرفت

3. این آتش فراق، که بر می‌رود به سر

4. از دیگ سینه در عجبم کو به سر نرفت!

5. آخر که دید روی تو، ای مشتری لقا

6. کش در غم تو ناله به عیوق در نرفت

7. دوشم چه دود دل که ازین سینه برنخاست؟

8. و امشب چه اشک خون که ازین چشم تر نرفت؟

9. پیغام ما کجا رسد آنجا؟ که نزد تو

10. باد صبا نیامد و مرغ بپر نرفت

11. این جا که چشم ماست بجز سیم اشک نیست

12. وآنجا که گوش تست بجز ذکر زر نرفت

13. شد مست و بی‌خبر دل ازین باده و هنوز

14. این جا خبر نیامد و آنجا خبر نرفت

15. گفتی که: اوحدی به فریبی چرا بماند؟

16. پیش تو آمد او، که بجای دگر نرفت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ریزم ز مژه کوکب بی ماه رُخت شب ها
* تاریک شبی دارم با این همه کوکب ها
شعر کامل
جامی
* در آفتاب قیامت چه کار خواهی کرد؟
* اگر به سایه گریزی ز آفتاب اینجا
شعر کامل
صائب تبریزی
* روشنی روز تویی شادی غم سوز تویی
* ماه شب افروز تویی ابر شکربار بیا
شعر کامل
مولوی