اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 168

1. بیا، که دیدن رویت مبارکست صباح

2. بیا، که زنده به بوی تو می‌شوند ارواح

3. تویی، که وصل تو هر درد را بود درمان

4. تویی، که نام تو هر بند را بود مفتاح

5. فروغ روی تو بر جان چنان تجلی کرد

6. که بر سواد شب تیره پرتو مصباح

7. به راستی که: نظیرت کجا به دست آرد؟

8. هزار سال گر افاق طی کند سیاح

9. من از شریعت عشق تو دارم این فتوی

10. که: می پرستی و رندی و عاشقیست مباح

11. صلاح ما همه در گوشهٔ خراباتست

12. چرا ملامت ما می‌کنند اهل صلاح؟

13. سزد که: خار خورند از رخ تو گل رویان

14. که بلبلیست ترا همچو اوحدی مداح


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به خلدم دعوت ای زاهد مفرما
* که این سیب زنخ زان بوستان به
شعر کامل
حافظ
* به خاموشی توان شد گوهر اسرار را محرم
* صدف تا بست از گفتار لب، شد مخزن دریا
شعر کامل
صائب تبریزی
* چشم عاشق نتوان دوخت که معشوق نبیند
* پای بلبل نتوان بست که بر گل نسراید
شعر کامل
سعدی