اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 258

1. دی رفتم اندر کوی او سرمست، ناگه جنگ شد

2. امروز زانم تنگدل کان جای بر وی تنگ شد

3. گوید به مستی: سوی من، منگر، مرو در کوی من

4. باز آن بت دلجوی من، بنگر: چه شوخ و شنگ شد؟

5. هر دم چو ازینگی دگر خواهد دل ما سوختن

6. منشان بر آتش خویش را، ایدل، که کار ازینگ شد

7. پندی که نیکو خواه من، می‌داد بد پنداشتم

8. تا لاجرم در عشق او نامی که دیدی ننگ شد

9. رفت آن نگار خانگی در پردهٔ بیگانگی

10. ای ناله، بر خرچنگ شو، کان ماه در خرچنگ شد

11. از بس که کردم سرزنش دل را به یاد آوردنش

12. بیچاره از سرکوب پر حیران و گیج و دنگ شد

13. جام دلم بر سنگ زد، چون بر دو زلفش چنگ زد

14. چشمم به خونش رنگ زد، چون روی من بی‌رنگ شد

15. دارم خیال او به شب، زان بادهٔ رنگین لب

16. جانم چو زنگی در طرب، زان بادهٔ چون زنگ شد

17. ای اوحدی، عیبش مکن، گر دل پریشانی کند

18. کی بی‌پریشانی بود، دل، کو به زلف آونگ شد؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* جای دل در سینه صد پاره دارم آتشی
* شعله را چون گل درون پیرهن پیچیده ام
شعر کامل
رهی معیری
* این زمان در زیر بار کوه منت می روم
* من که می دزدیدم از دست نوازش دوش را
شعر کامل
صائب تبریزی
* گزافست کردار گردان سپهر
* گهی زهر و جنگست و گه نوش و مهر
شعر کامل
فردوسی