اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 291

1. یوسف ما را به چاه انداختند

2. گرگ او را در گناه انداختند

3. و آنگه از بهر برون آوردنش

4. کاروانی را به راه انداختند

5. از فراق روی او یعقوب را

6. سالها در آه آه انداختند

7. چون خریداران بدیدندش ز جهل

8. در بها سیم سیاه انداختند

9. شد به مصر و از زلیخا دیدنش

10. باز در زندان شاه انداختند

11. خواب زندان را چو معنی باز یافت

12. تختش اندر بارگاه انداختند

13. شد پس از خواری عزیز و در برش

14. خلعت« ثم اجتباه» انداختند

15. تا نبیند هر کسی آن ماه را

16. برقعی بر روی ماه انداختند

17. چون گواه انگشت بر حرفش نهاد

18. زخم بر دست گواه انداختند

19. حال سلطانیش چون مشهور شد

20. جست و جویی در سپاه انداختند

21. دشمنش را از هوای سرزنش

22. صاع در آب و گیاه انداختند

23. قرعهٔ خط بشارت بردنش

24. بر بشیر نیک خواه انداختند

25. باز با قوم خودش کردند جمع

26. جمله را در عزو جاه انداختند

27. این حکایت سر گذشت روح تست

28. کش درین زندان و چاه انداختند

29. اوحدی چون باز دید این سرو گفت

30. سر او را با اله انداختند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* میلی که داشتند حریفان به نقل ومی
* از چشمک شکوفه بادام تازه شد
شعر کامل
صائب تبریزی
* تبسمی ز لب دلفریب او دیدم
* که هر چه با دل من کرد آن تبسم کرد
شعر کامل
وحشی بافقی
* بسا هوشمندان که در کوی عشق
* چو من عاقل آیند و شیدا روند
شعر کامل
سعدی