اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 299

1. هر زمان آشفته‌دل نامم کند

2. با دل آشفته در دامم کند

3. چون شود راز دل من آشکار

4. بعد ازان پوشیده پیغامم کند

5. گر به بزم عشق بنشاند مرا

6. پاسبان خویش بر بامم کند

7. تا نبیند دیدهٔ من روی غیر

8. بادهٔ توحید در کامم کند

9. تا نبینم نیز روی او به خواب

10. سالها بی‌خواب و آرامم کند

11. از برای وصف روی خویشتن

12. شهرهٔ آفاق و ایامم کند

13. گاه بهتر دارد از خاصان مرا

14. گاه سرگردان‌تر از عامم کند

15. گر بخواهد تا: بگردد رای من

16. روی در لوح الف لامم کند

17. تا که ننشیند زمانی آتشم

18. هم نشین بادهٔ خامم کند

19. چون شود کم عشق من، عشقی دگر

20. با شراب لعل در جامم کند

21. از برای آنکه بفریبد مرا

22. پیش خلق اعزاز و اکرامم کند

23. چون بخواهد سوختن در دوستی

24. آزمایشها به دشنامم کند

25. چشم را گر حیرتی آرد به روی

26. گوش بر آواز الهامم کند

27. چون نماند قوتم در پای و گام

28. دست گیرد زود و در گامم کند

29. تا نباشم بی‌حدیث آن غزال

30. در غرلها اوحدی نامم کند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس
* که به هر حلقه موییت گرفتاری هست
شعر کامل
سعدی
* در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا
* سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
شعر کامل
حافظ
* خال مشکین تو بر عارض گندم گون دید
* آدم آمد ز پی دانه و در دام افتاد
شعر کامل
سلمان ساوجی