اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 31

1. چون کژ کنی به شیوه به سر بر کلاه را

2. زلف و رخ تو طیره کند مشک و ماه را

3. یزدان هزار عذر بخواهد ز روی تو

4. فردا که هیچ عذر نباشد گناه را

5. نشگفت پای ما که بر آید به سنگ غم

6. زیرت که احتیاط نکردیم راه را

7. دارم گواه آنکه تو کشتی مرا، ولیک

8. ترسم که: نرگست بفریبد گواه را

9. روزی چنان بگریم ازین غم، که اشک من

10. ز آن خاک آستان بدماند گیاه را

11. گر بشنود جفا که تو در شهر می‌کنی

12. خسرو بی‌اغیان نفرستد سپاه را

13. شد سالها که بندهٔ تست اوحدی، دریغ

14. کز حال بندگان خبری نیست شاه را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* حضور خلوت انس است و دوستان جمعند
* و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید
شعر کامل
حافظ
* یاد ایامی که پیش او وجودی داشتم
* در حریم او ره گفت و شنودی داشتم
شعر کامل
صائب تبریزی
* اندوه تو شد وارد کاشانه‌ام امشب
* مهمان عزیز آمده در خانه‌ام امشب
شعر کامل
فروغی بسطامی