اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 320

1. چون دو زلفش سر بر آن رخسار گلگون می‌نهند

2. آه و اشک من سر اندر کوه و هامون می‌نهند

3. از لب چون خون و آن روی چو آتش هر دمی

4. این دل شوریده را در آتش و خون می‌نهند

5. دور بینانی که دیدند آب خیز چشم من

6. دامنم را چون کنار آب جیحون می‌نهند

7. ساقیان مجلس عشق از برای قتل ما

8. در لب خود نوش و اندر باده افیون می‌نهند

9. در دل ما جای دارند این شگرفان روز و شب

10. گر چه ما را از میان کار بیرون می‌نهند

11. مدعی گفت: اوحدی باز آمدست از عشق او

12. زیر دیگ عشق او خود آتش اکنون می‌نهند

13. قصهٔ دلسوز ما قومی که دیدند، ای عجب!

14. بر دل ما تهمت آسودگی چون می‌نهند؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به دل فگار دارم گله بی نهایت از تو
* به کدام امیدواری نکنم شکایت از تو
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* ز کینه دور بود سینه ای که من دارم
* غبار نیست بر آیینه ای که من دارم
شعر کامل
رهی معیری
* خود را چو برگ کاه سبک کن ز هر چه هست
* آنگه کمند جاذبه کهربا ببین
شعر کامل
صائب تبریزی