اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 321

1. ز دور ار ترا ناتوانی ببیند

2. تنی مرده باشد، که جانی ببیند

3. کجا گنجد اندر زمین؟ عاشقی کو

4. رخت را به شادی زمانی ببیند

5. کسی را رسد لاف گردن کشیدن

6. که سر بر چنان آستانی ببیند

7. غریبی که شد شهر بند غم تو

8. عجب گرد گر خان و مانی ببیند!

9. دل من سبک چون نگردد ز غیرت؟

10. که هر دم ترا با گرانی ببیند

11. سر باغ و بستان نباشد کسی را

12. که همچون تو سرو روانی ببیند

13. مران اوحدی را ز پیشت چه باشد؟

14. که او هم ز وصلت نشانی ببیند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* یکی درخت گل اندر فضای خلوت ماست
* که سروهای چمن پیش قامتش پستند
شعر کامل
سعدی
* با کمال تو فلک یک نقطه است
* با وقار تو زمین یک خردل
شعر کامل
انوری
* ز دشمن جفا بردی از بهر دوست
* که تریاک اکبر بود زهر دوست
شعر کامل
سعدی