اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 345

1. ای کون و مکان از تو، اندر چه مکانی خود؟

2. مثل تو نمی‌یابم، آخر به چه مانی خود؟

3. هر کس که تو می‌بینی حالی بتو می‌گوید:

4. من هیچ نمی‌گویم، دانم که تو دانی خود

5. چون ز آتش آن شادی رنگیم نیفزودی

6. زین دود که بر کردی رنگی برسانی خود

7. من فاش همی دیدم روی تو ز هر رویی

8. اکنون چو نظر کردم از دیده نهانی خود

9. کس را چو نمی‌خواهی کاگه شود از حالت

10. خواهی که نماند کس، تا شاد بمانی خود

11. همراه شوی با ما و آنگاه چو کار افتاد

12. در غم بهلی مار را، تنها بدوانی خود

13. چون اوحدی از بیشی عذر تو همی خواهد

14. دانم که بهر جرمش از پیش نرانی خود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در مردم بی مغز سرایت نکند حرف
* رنگین نکند باده گلرنگ کدو را
شعر کامل
صائب تبریزی
* دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
* بدین راه و روش می‌رو که با دلدار پیوندی
شعر کامل
حافظ
* از تواضع افسر خورشید زرین گشته است
* کم نمی گردد فروغ گوهر از افتادگی
شعر کامل
صائب تبریزی