اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 360

1. برین دل هر دم از هجر تو دیگر گونه خار آید

2. ولی امید می‌دارم که روزی گل به بار آید

3. رفیقان هر زمان گویند: عاقل باش و کاری کن

4. خود از آشفته‌ای چون من نمیدانم چه کار آید؟

5. ز تیر خسروان مجروح گردند آهوان، لیکن

6. بدین قوت نپندارم که زخمی بر شکار آید

7. ز سودای کنار او کنارم شد چو دریایی

8. نه دریایی که رخت من ز موجش با کنار آید

9. گر او صدبار بر خاطر پسندد، راضیم لیکن

10. بدان خاطر نمیباید پسندیدن که بار آید

11. همه شب ز انتظار او دو چشمم باز و می‌ترسم

12. که خوابم گیرد آن ساعت که دولت در گذار آید

13. بکوش ای اوحدی یک چند، اگر مقصود میجویی

14. کسی کش پای رفتن هست ننشیند که یار آید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خدت زلف و رخ کند از پی سنبل و سمن
* شانه در آن مربعی، آینه در مدوری
شعر کامل
خاقانی
* دنیا خوشست و مال عزیزست و تن شریف
* لیکن رفیق بر همه چیزی مقدمست
شعر کامل
سعدی
* اندرین شهر دلم بستهٔ گندم گونیست
* ورنه صد شهر چنین را به جوی نفروشم
شعر کامل
اوحدی