اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 380

1. وقت گلست، ای غلام، روز می است، ای پسر

2. شیشه بیار و قدح، پسته بریز و شکر

3. جامهٔ زهدی، که بود بر تن ما، تنگ شد

4. بادهٔ صافی بیار، جامهٔ صوفی ببر

5. ای صنم چنگ ساز، تن چه زنی؟ رود زن

6. ای بت عاشق‌نواز، غم چه خوری؟ باده خور

7. می که تو داری به کف روزی و مقسوم تست

8. تا نخوری قسم خود وعده نیاید به سر

9. چون به یقین خورد نیست روزی خود را، تو نیز

10. دیر چه پایی؟ بنوش، تا برسی زودتر

11. ای که میان بسته‌ای باز به خون‌ریز ما

12. چند ز مسکین کشی؟ کار نداری دگر؟

13. بار تو من برده‌ام، بر دگری می‌خورد

14. رنج زیادت ببین، کار سعادت نگر

15. روز و شبم بردرت، دیده به امید تو

16. از در وصلی درآی، تا ندوم دربدر

17. در دل من سوز عشق شعله زن آمد و لیک

18. زانچه مرا در دلست هیچ نداری خبر

19. باده بیاور، که هیچ توبه نخواهند کرد

20. مدعی از وعظ خشک، اوحدی از شعر تر


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سایه قد تو بر قالبم ای عیسی دم
* عکس روحیست که بر عظم رمیم افتادست
شعر کامل
حافظ
* شکر خوشست ولیکن حلاوتش تو ندانی
* من این معامله دانم که طعم صبر چشیدم
شعر کامل
سعدی
* شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است
* آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش
شعر کامل
حافظ