غزل شمارهٔ 417
1. در وفا داری نکردی آنچه میگفتی تو نیز
2. تا به نوک ناوک هجران دلم سفتی تو نیز
3. یاد میدار که: در خوبی چو دوران تو بود
4. همچو دوران با من مسکین برآشفتی تو نیز
5. چون دل ما از دو گیتی روی در روی تو کرد
6. پشت بر کردی و از ما روی بنهفتی تو نیز
7. در چنین وقتی که شد بیدار هر جا فتنهای
8. اعتمادم بر تو بود، ای بخت، چون خفتی تو نیز؟
9. ای که میگویی ز خوبان جهان طاقم به مهر
10. این کجا گویم که: با بدخواه ما جفتی تو نیز؟
11. میکنی دعوی که: در باغ لطافت گل منم
12. راست میگویی، ولی بیخار نشکفتی تو نیز
13. چون به کین اوحدی دیدی که دشمن چیره شد
14. خانهٔ دل را ز مهر او فرو رفتی تو نیز
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده