اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 479

1. گر یار بلند آمد، من پستم و من پستم

2. ور کار ببند آمد، من جستم و من جستم

3. من حاکم این شهرم، هم نوشم و هم زهرم

4. گر خصم بود پنجه، من شستم و من شستم

5. ای هر سخنت کامی، در ده ز لبت جامی

6. کان توبه که دیدی تو، بشکستم و بشکستم

7. هر چند به حالم من، از دست که نالم من؟

8. زیرا که دل خود را، من خستم و من خستم

9. ای مطرب درویشان، کم کن سخن خویشان

10. گو نیست شوند ایشان، من هستم و من هستم

11. هر کس به گمان خود، گوید سخنان خود

12. من یافتم آن خود، وارستم و وارستم

13. ای اوحدی، ار باری، دادی خبر یاری

14. در یار که می‌گفتم، پیوستم و پیوستم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* برگ خرمایم که از من باد زن سازند خلق
* باد سردم در لب است و ریز ریز اجزای من
شعر کامل
خاقانی
* گل چه داند که درد بلبل چیست؟
* او همین کار رنگ و بو داند
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* قسم به عشق که از فیض پاکدامانی است
* که خلوت همه خوبان کنار آینه است
شعر کامل
صائب تبریزی