غزل شمارهٔ 479
1. گر یار بلند آمد، من پستم و من پستم
2. ور کار ببند آمد، من جستم و من جستم
3. من حاکم این شهرم، هم نوشم و هم زهرم
4. گر خصم بود پنجه، من شستم و من شستم
5. ای هر سخنت کامی، در ده ز لبت جامی
6. کان توبه که دیدی تو، بشکستم و بشکستم
7. هر چند به حالم من، از دست که نالم من؟
8. زیرا که دل خود را، من خستم و من خستم
9. ای مطرب درویشان، کم کن سخن خویشان
10. گو نیست شوند ایشان، من هستم و من هستم
11. هر کس به گمان خود، گوید سخنان خود
12. من یافتم آن خود، وارستم و وارستم
13. ای اوحدی، ار باری، دادی خبر یاری
14. در یار که میگفتم، پیوستم و پیوستم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده