اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 480

1. من از دیوانگی خالی نخواهم بود تا هستم

2. که رویت میکند هشیار و بویت میکند مستم

3. صدم دشمن به شمشیر ملامت خون همی ریزد

4. کدامین را توانم زد؟ که نه تیرست و نه شستم

5. سر خود را فدا کردم گل یک وصل ناچیده

6. نمیدانم چه خارست این که من در پای خود جستم؟

7. غم و اندوه در عشقش فراوانم به دست آید

8. همین صبرست و تن داری، که کمتر می‌دهد دستم

9. خبر دارم: نیاید گفت از آیین وفاداری

10. اگر با یاد روی او خبر دارم که من هستم

11. به عهد دست سیمینش تو خاموشی مجوی از من

12. کزین دستم که می‌بینی به صد فریاد از آن دستم

13. بسان اوحدی روزی در آویزم به زلف او

14. گرش بوسیدم آسودم، ورم کشتند خود رستم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* من چه در پای تو ریزم که پسند تو بود
* جان و سر را نتوان گفت که مقداری هست
شعر کامل
سعدی
* چنان به موی تو آشفته‌ام به بوی تو مست
* که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست
شعر کامل
سعدی
* تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
* راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
شعر کامل
حافظ