اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 481

1. دلبرا، قیمت وصل تو کنون دانستم

2. که فراوان طلبت کردم و نتوانستم

3. خلق گویند: سخن‌های پریشان بگذار

4. چه کنم؟ چون دل شوریده پریشانستم

5. گر چه از خاک سر کوی تو دورم کردند

6. هم‌چنان آتش سودای تو در جانستم

7. گفته بودم که: بترک تو بگویم پس ازین

8. باز می‌گویم و از گفته پشیمانستم

9. گر به درد من سرگشته ترا خرسندیست

10. بکشم درد تو ناچار، چو درمانستم

11. آنچه از هجر تو بر خاطر من می‌گذرد

12. گر به کفار پسندم نه مسلمانستم

13. اوحدی،عیب من خسته مکن در غم او

14. چون کنم؟ کین دل مسکین نه به فرمانستم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خروشید و جوشید و برکند خاک
* ز نعلش زمین شد همه چاک چاک
شعر کامل
فردوسی
* طی مکان ببین و زمان در سلوک شعر
* کاین طفل یک شبه ره یک ساله می‌رود
شعر کامل
حافظ
* آن که بر نسترن از غالیه خالی دارد
* الحق آراسته خلقی و جمالی دارد
شعر کامل
سعدی