غزل شمارهٔ 484
1. تو دامن از کف من دوش در کشیدی و گفتم
2. که: آستین تو بوسم، بر آستان تو افتم
3. دلم چو غنچه سحرگاه تنگ بود و به مهرت
4. ز دیده اشک ببارید و من چو گل بشکفتم
5. ز طیره بر نظرم نیز راه خواب ببستی
6. چو یک دو روز بدیدی که با خیال تو جفتم
7. هزار تلخ بگویی مرا و چون بر مردم
8. فغان کنم ز تو،منکر شوی که: هیچ نگفتم
9. ز رنگ گونهٔ زردم چو روز گشت هویدا
10. اگر چه راز دل خود ز چند گونه نهفتم
11. درین فراق چه شبها که مردمان محلت
12. ز نالهٔ من مسکین نخفتهاند و نخفتم!
13. چه قصها که گذشت از فراق روی تو بر من
14. عجب! که این همه بگذشت و عبرتی نگرفتم!
15. دل مرا به سر زلف تابدار مشوران
16. که چون ز پای در آیم دگر به دست نیفتم
17. ز اوحدی گل رخسار خود نهفته چه داری؟
18. بیا، که مهرهٔ دل را به خار هجر تو سفتم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده