اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 485

1. شب دوشینه در سودای او خفتم

2. از آن امروز با تیمار و غم جفتم

3. زمن هر چند سر می‌پیچد آن دلبر

4. اگر دستم رسد در پای او افتم

5. چو چین زلف او آشفته شد حالم

6. خطا کردم که: با زلفش برآشفتم

7. ازان کرد آشکارا دیده راز من

8. که راز خویش را از دیده ننهفتم

9. ببیند بد سگالان اندر افتادم

10. که پند نیک خواه خویش نشنفتم

11. به بوی آنکه چشمم روی او بیند

12. به مژگانهاش خاک آستان رفتم

13. دل او باد پندارد حکایت‌ها

14. کز آب دیده با باد صبا گفتم

15. ازان روزی که دیدم زلف شبرنگش

16. حرامست ار شبی بی‌یاد او خفتم

17. چو چشم اوحدی زان گوهر افشان شد

18. زبان او، که در وصل او سفتم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تمیز نیک و بد روزگار کار تونیست
* چو چشم آینه در خوب و زشت حیران باش
شعر کامل
صائب تبریزی
* حافظ اسرار الهی کس نمی‌داند خموش
* از که می‌پرسی که دور روزگاران را چه شد
شعر کامل
حافظ
* در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
* بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
شعر کامل
سعدی