اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 506

1. من دلداده از آنروز که دیدار تو دیدم

2. در تو پیوستم و از هر چه مرا بود بریدم

3. بی‌خبر بودم و از دور کمان مهرهٔ مهرت

4. ناگهان بر دلم افتاد و چو مرغان بتپیدم

5. سر انگشت نگارین تو آسوده دلم را

6. آنچنان برد، که انگشت تحیر بگزیدم

7. منزوی بودم و با خود، که ز ناگاه خیالت

8. در ضمیر آمد و بی‌خود به سر کوچه دویدم

9. تا تویی، زارتر از حال دلم حال ندیدی

10. تا منم، صعب‌تر از درد تو دردی نکشیدم

11. گر به بازار برآیم ز ضعیفی چو نشانم

12. باز پرسی ز خلایق، همه گویند: ندیدم

13. اوحدی را نکند عیب ز دیوانه شدن کس

14. گر تو گویی که: من این بنده بدین عیب خریدم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شاه را به بود از طاعت صدساله و زهد
* قدر یک ساعته عمری که در او داد کند
شعر کامل
حافظ
* دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
* باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
شعر کامل
سعدی
* من آن زمان ز دل چاک چاک شستم دست
* که شانه راه در آن زلف عنبرافشان یافت
شعر کامل
صائب تبریزی