غزل شمارهٔ 506
1. من دلداده از آنروز که دیدار تو دیدم
2. در تو پیوستم و از هر چه مرا بود بریدم
3. بیخبر بودم و از دور کمان مهرهٔ مهرت
4. ناگهان بر دلم افتاد و چو مرغان بتپیدم
5. سر انگشت نگارین تو آسوده دلم را
6. آنچنان برد، که انگشت تحیر بگزیدم
7. منزوی بودم و با خود، که ز ناگاه خیالت
8. در ضمیر آمد و بیخود به سر کوچه دویدم
9. تا تویی، زارتر از حال دلم حال ندیدی
10. تا منم، صعبتر از درد تو دردی نکشیدم
11. گر به بازار برآیم ز ضعیفی چو نشانم
12. باز پرسی ز خلایق، همه گویند: ندیدم
13. اوحدی را نکند عیب ز دیوانه شدن کس
14. گر تو گویی که: من این بنده بدین عیب خریدم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده