غزل شمارهٔ 550
1. پر از دل مپرس، ای پری، من چه دانم؟
2. ز مردم تو دل میبری، من چه دانم؟
3. چه گویی: بدان تا کجا شد دل تو؟
4. ز من چون تو داناتری، من چه دانم؟
5. مرا چند پرسی که: لاغر چرایی؟
6. تو این بنده میپروری، من چه دانم؟
7. ز من صبر جستی و عقل و سکونت
8. پریشانم، این داوری من چه دانم؟
9. نمودی که: چون فاش گردید رازت؟
10. تو این پردهها میدری، من چه دانم؟
11. مپرس اینکه: دیوانه چون شد دل تو؟
12. به دست تو بود، ای پری، من چه دانم؟
13. مگو: کاوحدی چون خریدار من شد؟
14. تویی ماه و او مشتری، من چه دانم؟
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده