اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 579

1. چون ساعدت مساعد آنست رشته‌ایم

2. در خون خود، که عاشق آن دست گشته‌ایم

3. در خاک کوی خود دل ما را بجوی نیک

4. کو را به آب دیدهٔ خونین سرشته‌ایم

5. گرمان بخوان وصل نخوانی شبی، بخوان

6. خط به خون که روز فراقت نبشته‌ایم

7. بی‌خار محنتی نگذارد زمین دل

8. تخم محبت تو، که در سینه کشته‌ایم

9. تا دفتر خیال تو در پیش چشم ماست

10. طومار فکر این دگران در نوشته‌ایم

11. ما را مبصران به نزاری ز موی تو

12. فرقی نمی‌کنند، که باریک رشته‌ایم

13. بگذاشتیم قصه، تمنای ما ز تو

14. کمتر ز بوسه‌ای نبود، گر فرشته‌ایم

15. دل بسته‌ایم، در سر زلف تو گر چه خلق

16. پنداشتند کز سر آن در گذشته‌ایم

17. وقتی ز اوحدی اثری بود پیش ما

18. اکنون ز اوحدی اثری هم نهشته‌ایم

19. با ما رقیب سرد تو گر گرمییی کند

20. از دودمان چه غم؟ که به آتش سرشته‌ایم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خدا را ای نصیحتگو حدیث ساغر و می گو
* که نقشی در خیال ما از این خوشتر نمی‌گیرد
شعر کامل
حافظ
* اول کسی که ریخته است آب روی من
* اشک است کش به خون جگر پروریده‌ام
شعر کامل
سلمان ساوجی
* گر به چشم دل جاناجلوه های ما بینی
* در حریم اهل دل جلوه خدا بینی
شعر کامل
رهی معیری