اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 642

1. عشق را فرسوده‌ای باید چو من

2. در مشقت بوده‌ای باید چو من

3. لایق سودای آن جان و جهان

4. از جهان آسوده‌ای باید چو من

5. تا غم او را به کار آید مگر

6. کار غم فرسوده‌ای باید چو من

7. از برای خوردن حلوای غم

8. خون دل پالوده‌ای باید چو من

9. انتظار دیدن آن ماه را

10. سالها نغنوده‌ای باید چو من

11. تا ز وصل او به درمانی رسد

12. درد دل پیموده‌ای باید چو من

13. اوحدی، راه غم آن دوست را

14. خاک و خون آلوده‌ای باید چو من


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به خلق و لطف توان کرد صید اهل نظر
* به بند و دام نگیرند مرغ دانا را
شعر کامل
حافظ
* چو خورشید زان چادر قیرگون
* غمی شد بدرید و آمد برون
شعر کامل
فردوسی
* ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
* وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور
شعر کامل
حافظ