اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 647

1. دوست با کاروان کن فیکون

2. آمد از شهر لامکان بیرون

3. عور گشت از لباس بی‌چونی

4. باز پوشید کسوت چه و چون

5. گه بر آمد به صورت لیلی

6. گه در آمد به دیدهٔ مجنون

7. گاه مشهور شد به آیت نور

8. گاه مذکور شد به سورهٔ نون

9. چون به آب و زمین او بر رست

10. ریشه و بیخهای گوناگون

11. پیش کافور و زنجبیل نهاد

12. عسل و تین و روغن و زیتون

13. می‌سرشت این چهار جنس بهم

14. مدتی چون تمام شد معجون

15. دردها را درو نهاد دوا

16. زهرها را ازو نبشت افسون

17. اوحدی شربتی از آن بچشید

18. گشت دیوانه والجنون فنون


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چگونه باز کنم بال در هوای وصال
* که ریخت مرغ دلم پر در آشیان فراق
شعر کامل
حافظ
* ما ازین هستی ده روزه به جان آمده ایم
* وای بر خضر که زندانی عمر ابدست
شعر کامل
صائب تبریزی
* یارب مه مسافر من همزبان کیست ؟
* با او که شد حریف و کنون همعنان کیست ؟
شعر کامل
وحشی بافقی